۱۳۹۳ آبان ۲۸, چهارشنبه

خلیج دورنگل / برای حسن علوی

به: کاپیتان حسن علوی
.
دومین هورت چای؛ مرد میانسال را به روزهای دور برد. دزدان دریایی همه ی آب های آزاد را درنوردیده بودند و به «خلیج دورنگل»نزدیک می شدند. Vee کاپیتان کشتی کوچکی بود که تا لحظه های آخر مقاومت کرد. بعد، دزدان دریایی هر لحظه قسمتی از شناور او را با موشک های ریز و درشت هدف قرار می دادند.
فکر می کرد دورنگل و مردان اش؛ شجاع تر از مردان «خلیج خوک ها، خروس ها، خر ها و...»هستند. ایمان داشت که پیروز خواهند شد؛ اما دزدان دریایی فکر همه چیز را کرده بودند. Vee چند روزی... بود که به یکی از ملوانان اش مشکوک بود. گلوله های دزدان دریایی یکی یکی به هدف می خورد. وقتی در یکی از همین حمله ها انبار آذوقه نابود شد کاپیتان دیگر یقین پیدا کرد از درون کشتی کسی خیانت می کند.
Nor همان خائن بود که vee حالا داشت به سمت اش می رفت. ناگهان اهالی کشتی دیدند قایق کوچکی به سرعت از کشتی دورنگل دور می شود و بعد... فاجعه اتفاق افتاد. کشتی دورنگل به کلی نابود شد و vee و چند نفر از افراد باقی مانده اش جان سالم به در بردند.
حالا روزهای زیادی است که veeتوی قایق پارویی اش می نشیند و به یاد روزهای با عظمت دورنگل به دریا می رود. همین دیروز وقتی به محل حادثه نزدیک شد، قطره اشکی گوشه ی چشمش را نمناک کرد و ...
20 نوامبر2014
29آبان 1393
افشین معشوری

مرتضا پاشایی و.../ این راهش نیست

«این راهش نیست»



نه! این راهش نیست. باید مقولات اجتماعی را واکاوی کنیم و واکنش نشان دهیم. هر دست اندرکار رسانه با واژه های پیش پا افتاده یی نظیر «سخت خبر و نرم خبر» آشناست؛ اما گاهی کار از دست اهل رسانه نیز خارج می شود اگر چه اغلب خبرها از مجرایی غیر از رسانه های واقعی و مورد وثوق به جامعه تزریق می شود که این خود باعث دامن زدن به بسیاری از اتفاقات می شود.
بسیار ساده است، اتفاقی در گوشه یی افتاده و رسانه ی ملی(و سایرین) واکنش مناسب نشان نداده اند، اتفاقی که همچنان-می تواند- بی...
افتد و این یعنی اینکه ارزش پرداخت بیشتری دارد و اتفاق دیگری که البته علی رغم جانسوز بودن -دیگر تمام شد- و حداقل برای ان جوان و خانواده اش موضوعیت ندارد.
در حوادث زنجیره یی اول نهایت کج سلیقگی را در رسانه ی ملی دیدیم و می رفت به بحرانی عظیم تبدیل شود که البته.........پرداختن به مرگ یک هنرمند البته بسیار شایسته و نیکوست و این هیچ ارتباطی به هفته های اخیر ندارد. نگارنده که به چشم ندیده؛ اما می گویند در تشیع جنازه ی بانویی رقاصه-در عهدی که رسانه های امروزی نبودند- آن چنان جمعیتی به خیابان ریختند که حکومت وقت نیز شوکه شده بود. نمونه های دیگری را می توان مثال زد. مرگ تختی سیلی از مردم را پشت سر جنازه ی او راه انداخت و هنوز که هنوز است حاضران و شاهدان از ان تشیع جنازه افسانه هایی روایت می کنند.
این نوشته نمی خواهد از واقعی نبودن علاقه ی «دوستداران جوان تازه درگذشته» بگوید؛ اما فعالیت ها آن چنان غیرواقعی و دلخراش شد که حتی خانواده ی مرحوم در رسانه ها و شبکه های اجتماعی واکنش نشان دادند.
نویسنده ی این سطور از مجموع حوادث دو ماه اخیر چنین برداشت می کند که دست های- پیدا و پنهان- از این دو اتفاق، که اولی به زعم بسیاری سخت خبر و دومی می تواند نرم خبر باشد استفاده کرده اند تا سرپوشی بر کاستی ها بگذارند.
اگر چه بسیاری در این باره قلم فرسایی کرده اند؛ اما از میان همه ی نوشته هایی که صاحب این قلم(حداقل در شبکه های اجتماعی) خوانده است، می توان به واقع گرایی مطلب طنز کوتاه احسان پیربرناش و مطلب دیگری ازمحمدآقازاده بود.
ضمن احترام به همه ی دوستان اهل قلمم و با کسب اجازه از اساتید؛‌می اندیشم بسیاری از ما عمله های بی جیره و مواجب اهداف بعضی ها می شویم و این یعنی که از اندک سواد رسانه یی نیز بی بهره ایم، اگر چه این موضوع در مورد دوستانی که اهل رسانه نیستند کمتر می تواند مصداق داشته باشد و تکلیفی بر دوش آن ها نیست.