چه بد کرداری ای چرخ
بشارت نو
افشین معشوری - سخت است
بیایی بنشینی پشت میز و در روزهایی که در گوشه ای دیگر از زمین، انسانهایی بی گناه
هر روز و ساعت دارند قربانی کینه ی کوری می شوند که معلوم نیست در کدام گوشه از
تاریخ پرورش یافته؛ از فوتبال بنویسی و کودکان بی گناهی را که گرفتار قدرت طلبی کسانی شده اند که اصلا
بویی از انسانیت نبرده اند، از یاد ببری.
آمده بودم تا بنویسم آرام
آرام این فوتبال رو به موت دارد جان می گیرد، می خواستم از حرکت دوباره ی لیگ برتر
بنویسم، بنویسم که تنور دارد داغ می شود و از این
حرفهایی که یک ورزشی نویس، علی القاعده می نویسد تا خواننده ی هر روزه اش
در زمان هایی که می تواند کمی از فضای خمیازه به اندیشه گریزی بزند، با خواندن اش
خستگی کار روزانه اش را از یاد ببرد.
می توانم از همین حالا تا
چند ساعت بنشینم و از ذهنیاتم در مورد فوتبال بنویسم، نقد، تفسیر، تحلیل و شاید
ایده های ریز و درشت بدهم؛ اما هیچکدام از اینها آتش درون ام را خاموش نمی کند چون
پیوسته خبرهایی از فلسطین می آید که از انسان بودن بیزار می شوم. نشد، هر چه کردم،
نشد! آخر مگر می توان وقتی بوی بمب و جنازه های برشته از جایی در همین نزدیکی،
دارد تمام جهان رامتاثر می کند، بنویسیم که پریروز در اصفهان چنان شد و دیروز در
تهران چنین کردند؟! حالا مگر این همه از این عزیزکرده های تا گلو خورده گفتیم و
نوشتیم کدام قله ی انسانیت را فتح کرده ایم که در چنین روزهایی باید! موضوع نوشته های مان فوتبال بی درو پیکری باشد که بوی
مشمئز کننده ی آن تمام عالم را فراگرفته است. نشد تا چیزی بنویسم، لاجرم واژه ها
این گونه آمد: «و من،/ آنقدر خوابیده ام/که خواب
های تو را/ در خواب دیده ام./ آشفته،/ دل مرده/ کور و حتا
بی صدا !!/ خوابیده است جهان/ و تو انگار
بیدارترین چکاوک جهانی/ شاید؛ / مرده اند این زنده هایی که دم از حقوق بشر می زنند».
باید کاری کرد، نمی دانم چه
کار و ازکجا؟! چگونه و با کدام وسیله؟ اما می دانم که باید کاری کرد؟ مهم نیست
آنهایی که دارند تکه تکه می شوند کجایی اند؟ اهل کدام دین و مذهب اند؟ زن اند یا مرد؟
کودک اند یا بزرگسال؟ هر چه هستند انسان اند و انسانیت حکم می کند که کاری کنیم.
در روزهایی که نهادهای حقوق بشری یا خوابیده اند و یا در پیچ و خم سیاست بازی اند،
کودکانی در خاورمیانه گرفتار خشمی شده اند که کمترین نقشی در آن ندارند. کودکان بی
گناه جهان را دریابیم.